تو همیشه شلخته ای
با اومدنت دلم را بهم ریختی
با رفتنت ذهنم را ...
تو همیشه شلخته ای
با اومدنت دلم را بهم ریختی
با رفتنت ذهنم را ...
همه فقط با تو همدردی میکنن
ای کاش فقط یک نفر پیدا میشد
کسی که صادقانه میگفت:
" نگران نباش
با هم درستش میکنیم"
ساعت نزدیکای 3 بامداد
گشنمونه..بپوش بریم یه چیزی بخوریم
میشینه رو صندلی چرخون مشکی و تو نت سرچ مبکنه الان کجای تهران ممکنه باز باشه
تا دو تا گرسنه بهش پناه ببرن..
حاضر میشیم و میریم سمت ماشین..
تند تند راه میره..
یکم میدوم تا بهش برسم پام لیز میخوره..دستمو میگیره..
میشینیم تو ماشین
دلم میخواد گاز بدم
کمربندتو ببند..
:)))
و وقتی دور یه میدوون برام دستی میکشه..
دلم میخواد سرمو از شیشه بکنم بیروننن
و فقط فریاد...
پیاده میشه تا غذا بگیره
اما قبلش
شیشه ها رو میده بالا و میگه
درارو قفل کن..
غرق میشم...
از پرو لباس برگشتیم
من جلو
مامانا عقب..
رسیدیم دمه خونه ی ما..
مامان تو ماشین بود
ارووم و با اشاره و لبایی که فقط تکون میخورن وصدا ندارن
میگی یه لحظه پیاده شو..
پیاده میشم
جلوی ماشین وایسادم و تو روبروم
با به کت طوسی..
ببین من تا 6 کلاسم بعد میام دنبالت بریم بیرون..
میرم بالا..
چرا ساعت 6 نمیشه..
گاز گاز گااااااز..
خودش میفهمه چی میگم...
و من با یه جوراب سراسر سیاه مواجهم...
لبخند..
برف بازی
جایی که دولا میشم و گوله برفی درست میکنم و بیرحمانه و با تمام قوام سمتت پرت میکنم
جا خالی میدی..
دولا میشی تا گوله برف درست کنی با بالاترین میزان سرعت
تا به من مجال در رفتن ندی..
اما وقتی موقع پرت کردن سمتم میشه
میندازیش زمین
و
میگی:دلم نمیاد بزنمت..:))
گم میشم تو بغل مردونت با دست و صورت یخ زده..
بزار بفهمن من عاشق توام ..
میون هیاهوی این ادماها..
مادرت تو را می بیند
خواهرت، پدرت، مردم غریبه
هزار نفر تو را می بینند
همه تو را می بینند
آن وقت، من که دوستت دارم
من که از همه بیشتر دوستت دارم
تنهایم!