درِ گوشی های ِ من

بسم الله الرحمن الرحیم... زندگی یعنی دیدن داشته ها نه دیدن نداشته ها

درِ گوشی های ِ من

بسم الله الرحمن الرحیم... زندگی یعنی دیدن داشته ها نه دیدن نداشته ها

صرفا دفترچه ی کوچیک مجازی ام را مینویسم تا گاهی مرور کنم انچه که در گذشته بر من گذشته ...گاهی برگشت به عقب تلنگر بزرگی به ادمهاست...دفترچه ی مجازی قبلیم بر اثر اتفاق از بین رفت ..البته نه همش فقط بخشی که برای من جز مهمترینا بود...یعنی یکسال اخیر..خیلی هم تلاش کردم که برگرده اما خب نشد..این شد که اینجا مینویسم ....

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۴۵ مطلب با موضوع «کوتاه نوشت» ثبت شده است

تو همیشه شلخته ای

با اومدنت دلم را بهم ریختی

با رفتنت ذهنم را ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۹
بی نام ...

به بعضیام باید گفت :

خیلی ببخشید که حواسم فقط به شما بود..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۵
بی نام ...

برنامه ی امروزم اینطوری بود که

اول رفتیم با دوستم خانه ی جوان یه گشتی زدیم اصن وقتی میرم اونجا دلم میخواد همه رو بخرم..:)

بعد رفتیم یه عطر فروشی باحال هست تو پاسداران کلی عطر بو کردم که یکیو بخرم اخرم قاطی کردم

یارو قهوه داد گفت بو کن درست میشه اما خب من بین چندتا مونده بدم ترجیحا فکر میکنم که کدومو بردارم..

میرم کلاس ...سر کوچه اش یه بستنی فروشی هست که ادم غش میکنه هر وقت رد میشه ..

اما خب تنهایی مزه نمیده بخوری ..

هر بارم بستنی های جدید و تازه میذاره هی من وسوسه میشم ...هی...

دیگه اینکه برگشتم خونه ..

چایی و شام گذاشتم ..

نشستم پای لپ تاپ ..

اهان اینم بگم ..

از دبیرستان و مهد بهم امروز پیشنهاد دادن بیا..

حالا بزار ببینم چی میشه..

والا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۳
بی نام ...
زنگ زده حالمو بپرسه
همین طوری که حرف میزدیم وسطش گفتم عه نمره دفاعم اومدااا
( اخه بیچاره کردم همه رو سر سمینارم )
گفت عه چند شدی؟
گفتم 19
محمدمهدی از اونور خط داد میزنه : انقد بدم میاد از خرخون ـااااااا...
میگم اینا ذاتیه ...
بعله ..
مثه شما نیستیم که اندیشه رو با 9.5 بیوفتیم...
والا
:)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰
بی نام ...
انقد از دست این استاده امروز خندیدیم که به مرز انفجار رسیدم..
منی که این روزا حال زیاد خوبی ندارم با کلاسای 5 تا 8 شبم
یه جورایی فقط برای چند ساعت فکرم ازاد میشه..
خیلی بانمکه این استاده ..
برعکس قیافه ی جدیش...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۰
بی نام ...

ساعت نزدیکای 3 بامداد

گشنمونه..بپوش بریم یه چیزی بخوریم

میشینه رو صندلی چرخون مشکی و تو نت سرچ مبکنه الان کجای تهران ممکنه باز باشه 

تا دو تا گرسنه بهش پناه ببرن..

حاضر میشیم و میریم سمت ماشین..

تند تند راه میره..

یکم میدوم تا بهش برسم پام لیز میخوره..دستمو میگیره..

میشینیم تو ماشین

دلم میخواد گاز بدم

کمربندتو ببند..

:)))

و وقتی دور یه میدوون برام دستی میکشه..

دلم میخواد سرمو از شیشه بکنم بیروننن 

و فقط فریاد...

پیاده میشه تا غذا بگیره

اما قبلش 

شیشه ها رو میده بالا و میگه 

درارو قفل کن..

غرق میشم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۰
بی نام ...

از پرو لباس برگشتیم

من جلو 

مامانا عقب..

رسیدیم دمه خونه ی ما..

مامان تو ماشین بود

ارووم و با اشاره و لبایی که فقط تکون میخورن وصدا ندارن

میگی یه لحظه پیاده شو..

پیاده میشم 

جلوی ماشین وایسادم و تو روبروم

با به کت طوسی..

ببین من تا 6 کلاسم بعد میام دنبالت بریم بیرون..

میرم بالا..

چرا ساعت 6 نمیشه..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۷
بی نام ...

همیشه اولین کار موقع نشستن تو ماشین باز کردن داشبوردیه که احتمالا

از خوراکی پر شده..

وقتی بقیه رو پیاده میکنیم 

ارووم میگه

داشبوردو باز کن..

و من با یه بسته پفک هندی مواجهه میشم

کلی ذوق 

بازش میکنم

یکی تو دهن خودم یکی تو دهن تو

حین خوردن میگه خوشمزسااااا...

و من کلی خوشحال..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۲
بی نام ...
ماشینو تو کوچه گذاشته بود 
میخاست بره اما رو تختم خوابش برد
میدونستم به هر بهانه ای بلند شه میخواد حاضر شه که بره
نمیخاستم بره..
دلم شور ماشینو میزد
هی پامیشدم بهش سر میزدم
درش خراب بود..
میومدم تو اتاق
صدای خرخرش بهم اطمینان میداد خوابه خوابه
مبخاستم کنارش بخوابم 
ترسیدم بیدار شه و بره..
چادر رنگیمو گوله کردم گذاشتم زیر سرم
چادر مشکیمو انداختم روم و کف اتاق خوابیدم 
یخ زدم
اما به موندن کنارت می ارزید..
گاهی بلند میشدم و دستش که از تخت اوویزون بودو میبوسیدم..
اروووم بخواب..
:)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۴
بی نام ...

گاز گاز گااااااز..

خودش میفهمه چی میگم...

و من با یه جوراب سراسر سیاه مواجهم...

لبخند..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴
بی نام ...