تموم نشه هیچوقت
شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۷ ق.ظ
از پرو لباس برگشتیم
من جلو
مامانا عقب..
رسیدیم دمه خونه ی ما..
مامان تو ماشین بود
ارووم و با اشاره و لبایی که فقط تکون میخورن وصدا ندارن
میگی یه لحظه پیاده شو..
پیاده میشم
جلوی ماشین وایسادم و تو روبروم
با به کت طوسی..
ببین من تا 6 کلاسم بعد میام دنبالت بریم بیرون..
میرم بالا..
چرا ساعت 6 نمیشه..
۹۴/۰۵/۱۷