سلام
شب شهادت حضرت زهرا ع خونه داییم روضه بود.خب طبق روال هر سال رفتیم..خانومه یکم دیر اومد..
پذیرایی کردن و تا خانوم بیاد یکم حرف زدیم..وقتی خانومه اومد مریداشم اومدن..خیلی جدید بود.اولین بار بود که میدیدمشون..
یه زن بود تا خانومه اومد بلند شد دستشو بوس کرد و نشست.منو دختر خالم مات بودیم..شروع کرد به دعای
فرج خوندن.همون زنه بلند شد رو به قبله چادرشو کشید رو سرشو خم شدو یه دستشو گذاشت رو
پیشونیش با یه دستشم یه حرکتایی انجام میداد ..بازم ما مات بودیم..خانومه شروع کرد به روایت خوندن.
تا گفت بسم الله الرحمن الرحیم همون زنه شروع کرد به زدن خودش و جیغ زدن..بازم ما مات بودیم ..
چراغارو خاموش کردن که مثلا یکم روضه بخونه..همون زنه یک جیغایی میزد که نگووو
نمیدونستیم بخندیدم یا گریه کنیم..انقد مسخره گریه میکرد و مصنوعی جیغ میزد که ما مرده بودیم از خنده
گوشیمو دراوردم و صداشو ضبط کردم.
چراغا که خاموش شد منو دختر خالم شروع کردیم به خوردن میوه ها..چون این زنه اصلا نمیذاشت تو
بشنوی که خانومه چی میخونه..همه میوه هارو خوردیم .بشقابامون پر اشغال بود.به دختر خالم
گفتم همه بشقابا دست نخوردس اونوقت منو تو تهشو دراوردیم..همه جام تاریک ،سوء استفاده
کردیم..دنبال جا ساز میگشتیم..گذاشتیم زیر میز پشتی خودمونم نشستیم جلوی میز
یه مقدارشم تو بشقابای اطراف پخش کردیم که کمتر دیده شه..چراغارو روشن کردن همون زنه
مثه قرقی در رفت..خون گریه میکرد ولی وقتی چادرشو زد کنار دریغ از یه قطره اشک یا سرخی
چشم..شده بود مثه فیلم چند میگیری گریه کنی.....چقد اخه افراط و تفریط..الان حق ما به
گردن همون زنس با اون کولی بازیاش..مویرگای سرم هنوز تو شوکن...