شصت پا
جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ب.ظ
خونه ی مامان بزرگه نشسته بودم رو مبل و داشتم تی وی میدیدم
میز نزدیک به من بود ..منم کلا شانس ندارم همش پام به میز و صندلی و اینا میخوره..
اونم انگشت کوچیکه ..بگذریم حالا
پاشدم برم وضو بگیرم نماز بخونم اینام از ذهنم میگذشت که من پام همش تو میزه و اینا..
تا پاشدم چنان این پای مبارکمو زدم به میز که دل خودم که هیچ
دل مامانبزرگم ضعف رفت..
اینبار جای جدید خورده بود..
کنار شصت پای عزیزم..
منم چشامو بسته بودم و فقط اخ اخ میکردم و دستم به پام بود
همش حس میکردم استخونم شکسته
خیلی درد میکرد..
فرداش دیدم سیاه شده...
انقد محکم خودمو کوبوندم..
تا من باشم فکر اینا رو نکنم..
والا
۹۴/۰۵/۰۲