درِ گوشی های ِ من

بسم الله الرحمن الرحیم... زندگی یعنی دیدن داشته ها نه دیدن نداشته ها

درِ گوشی های ِ من

بسم الله الرحمن الرحیم... زندگی یعنی دیدن داشته ها نه دیدن نداشته ها

صرفا دفترچه ی کوچیک مجازی ام را مینویسم تا گاهی مرور کنم انچه که در گذشته بر من گذشته ...گاهی برگشت به عقب تلنگر بزرگی به ادمهاست...دفترچه ی مجازی قبلیم بر اثر اتفاق از بین رفت ..البته نه همش فقط بخشی که برای من جز مهمترینا بود...یعنی یکسال اخیر..خیلی هم تلاش کردم که برگرده اما خب نشد..این شد که اینجا مینویسم ....

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

فردا امتحان دارم...

لنگ ظهر..عقلم خوب چیزیه خب...

حداقل امتحانا رو تو ماه رمضون گذاشتی تایمشو یجور تنظیم کن تو گرما نباشه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۴
بی نام ...

ادم اصلا درس خوندنش نمیاد خب ..

با دهن روزه ..

حالا خوبه خداروشکر خدا کمک میکنه زیاد گشنم نمیشه...

والا..

دیشبم یه قرص خوردم مثلا تقویتی بود

افتاده بود سر دلم

دست گذاشته بودم به کمرم مثه این حامله ها تو خونه راه میرفتم

بلکه برن پایین جناب قرص..

نتونستم خوب سحری بخورم خب...

:)))

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۲
بی نام ...

یکی از بزرگترین لذتهای من

وقتی لباس جدید میخرم

میرم میپوشم

بعد جلوی اینه باهاش میرقصم...

خیلی حال میده ..

بعدم یه ارایش باحال میکنم ..

میام میشینم..

البته این وسط انگیزه جانمان باید باشه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۹
بی نام ...

رفتم یونی

البته یه روز دیگه...

رفتم طبقه چهارم

همیشه ی خدام اسانسور خرابه...

وایسادم جلوی بردا

داشتم میخوندم ببینم چه خبر ...

یهو دیدم

اسممو بزرگ زدن به دیوار که نفر اول دوره شدم تو یونی ...

من

خستگی ای  ازم در رفتااااااا.....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۶
بی نام ...

رفته بودم دانشگاه برای کارای مدرکم..

رسیدم زمان نهارشون بود

در هر جا رو میزدی داشتن ناهار میخوردن ( حالا هیچ جا آن تایم نیستنا عدل تو ناهار خوردنشون تا دیقه ی اخر درا بسته است )

خلاصه..منم تو گرما اعصابم خرد شده بود شاکی رفتم میگم عاقا اینا تا کی ناهار میخورن؟

میگه خانوم بخدا من دو دیقه ای میخوردم ..

هیچی منم مجبور شدم بشینم تا باز شه..

یه دفه دیدم حورا  یکی از بچه های لیسانس اومد..

سلامک و دست و اینا ..

میگم تو اینجا چیکار میکنی ؟

اصلا چیکار میکنی ؟

گفت اومدم برای مدرکم..

پارسال کنکور ارشد دادم قبولم شدم نرفتم

گفتم چرا دیوونه ای ؟

میگه نه اخه منتظر رتبه ی وزارت بهداشتم بودم این که نرفتم..

بهش میگم بالاخره لیسانستو تموم کردی ؟

یهو سرخ شد بدبخت..

اخه اونموقعا دمه امتحانا میرفت حذف میکرد برای اینکه معدلش بره بالا و بدون کنکور بره ارشد..

اخرم نتوست..اخر از همه تموم کرد .

خلاصه یجوری جوابمو داد دیگه..منم به روی خودم نیوردم

شروع کرد از بچه ها گفتن ..

گفت تو چیکار میکنی؟

گفتم دارم ارشد میخونم ..

چی؟

فیزیولوژی

درا باز شد ..

گفتم حورا من برم کارامو بکنم حالا میبینمت

من رفتم دنبال کارا

اونم نشسته بود ..

اخرش کارم افتاد به یه خانومه که انگار صندلیش میخ داشت

هی میرفت و می اومد

میگم خانوم من تا کی وایسم که ایشون بیاد ؟؟؟؟

میگه بیا من کارتو اجام بدم..

مدارکو دادم بهش

اما هی دلم شور میزد نکنه یادش بره و بدبخت شم

هی رفتم اومدم سر زدم بلکه اصله کاری بیاد بهش بده..

نیومد

بهش میگم خانوم حتما بهش میدیدن دیگه

من خیالم راحت باشه ؟

اونم گفت اره برو..

بازم دودل بودم

وارد حیاط شدم یهو اصه کاری از کنارم رد شد

خفتش کردم

خانوم من مدارکمو دادم همکارتون

خودمم بیام یا لارم نیست؟

نمیخواد..

از صبح رفتم 4 رسیدم خونه ..

تو ظل افتاب خیس اب

تشنه...

یه پارچ شربت خوردم خدا میدونه...

ولی خب خداروشکر کارم جلو رفت..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۳
بی نام ...

مـن ..


دعــــا میکــــنم ..


تـــــو را داشــتـه بــــاشـم ..


تـــــو ..


دعــــا مــی کنـــی ..


دیگـــــر نبــــاشـــم !

بیـــــــــچــاره خـــدا !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۳
بی نام ...


خدایا


همه از تو میخواهند "بدهی"


اما من از تو میخواهم "بگیری"


خستگی دلتنگی و غصه ها را


از لحظه لحظه روزگار همه آنهایی که دوستشان دارم


آمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۸
بی نام ...

از تافتون زیاد خوشم نمیاد.چون سوراخ سوراخه هیچی نمیشه باهاش خورد


هی از سوراخاش میریزه آدم روانی میشه ..ولی الان دارم نون پنیر کره سبزی


میخورم با تافتون چون نون دیگه ای نداشتیم منم گشنم بود مجبور شدم.هی گاز


میزنم فِرتی از سوراخاش میزنه بیرون ..


عاشق این کارم یه برگه بزاری رو فرش بدون زیردستی بعد با خودکار یا مداد تند تند بزنی


رو کاغذ که سوراخ شه بعد به پشت برگه دست بکشی..یا با ناخن پلاستیک جلد کتابای


درسی رو ناخن بکشی دون دون شه..وای چه چندشه..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۴
بی نام ...

ادامس پرتقالی تو دهنم گذاشته بودم و ارووم میجوییدم

محمدحسین اومده پیشم

میگه میشه از اونایی بدی که دهنت بوشو میده .؟! :)) 可愛いやつ のデコメ絵文字
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۰
بی نام ...
اسمش نمیدونم تفریح یا ورزش
همینایی که با هواپیما میرن بالا بعد خودشونو پرت میکنن پایین
یه مدت تو هوا معلقن
بعد با چتر میشینن زمین...
همیشه عاشق این کار بودم
هر وقت نشون میده هوایی میشم
اصلا تو ایران میکنن همچین کاری عایا؟!
اگر باشه که یه روز ب عمرم مونده باشه حتما امتحانش میکنم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۸
بی نام ...